نگاه خاموشم در کرانه شب گم شد

شب نگاه را بلعید

سکوتشان در هم آمیخت

شب سنگین شد و بر من فرو ریخت

در میان این آوار

غبار مه‌آلود بیگانگی پخش است

هر گردی

بی نظمی یک حرف است

ستارگان بر زمین می‌چکند

اندوه در روانم جاریست

و به مرداب زمان می‌ریزد