موج اضطراب سایش اضداد هستی
پرده ذهنم را میشکافد
افکارم بر رشتههای مدار ذهن در نوساناند
و نتها میتراوشند
آهنگ گام بلند ثانیه فرتوت مرا مشوش میکند
غبار سرخ پرتوهای غروب
بر اندوهم مینشیند
و در وجودم حل میشود
پیکر شب را میدمم
و از آن پر میشوم
ابرهای تیره در بازدم بیرون میآیند
و نهیب سکوت، اوهام اصوات را سترد